انگشتانم همچون ریسمانی نامرئی به دنیای دیجیتال چسبیده است. در این دنیای رنگارنگ دروغین گم میشوم. حتی وقتی میخواهم نگاهم را از آن نور آبی صفحه بگیرم، انگار نیرویی از داخل مرا به درون خودش میکشد و میگوید یک کلیک بیشتر، یک لمس دیگر … و بدون آنکه از گذر زمان آگاه باشم ساعتها سپری میشود.
از خودم میپرسم چهقدر از لحظات زندگیام آگاهم؟ چهقدر تصمیمات روزانهام انتخابی آگاهانه ست نه برنامهریزی ذخیره شدهای در اعماق ذهنم.
و چون جوابی برای این سوال پیدا نمیکنم خودم را با جملهی ذهن چیز پیچیدهای است آرام میکنم. ولی آیا آگاهی با ذهن یکی است؟!