واقع‌ بین باشیم یا رویا ببافیم؟

واقع‌ بین باشیم یا رویا ببافیم؟

آیا واقع‌بینی همواره بهترین راه برای زندگی است؟ یا شاید گاهی اوقات، کمی رویاپردازی به ما کمک می‌کند تا به اهدافمان دست پیدا کنیم؟

در دنیایی که هر روز با حجم عظیمی از اطلاعات مواجه هستیم، گاهی اوقات یافتن تعادل بین واقع‌بینی، امیدواری و رویا‌پردازی چالش‌برانگیز است.

ریچارد بولز می‌گوید: «یکی از غم‌انگیزترین جمله‌های دنیا این است، اوه، بیا واقع‌بین باشیم!»

خب از اینکه در این دنیا تنها من نیستم که چنین نظری دارم، کلاهم را به شادمانی در هوا انداختم! با این وجود همچنان این پرسش در ذهن ما برانگیخته که آیا واقع‌بینی همواره بهترین راه برای زندگی است؟ یا گاهی اوقات، کمی رویاپردازی به ما کمک می‌کند تا به اهدافمان دست پیدا کنیم؟

رویا ببافیم یا در چارچوب منطق بمانیم؟

تقریبا همه‌ی ما از زمانی که به اصطلاح بزرگ می‌شویم، دست از رویا بافتن برمی‌داریم. جامعه، دوستان و خانواده و تقریبا تمام آدم‌هایی که می‌شناسیم از ما می‌خواهند که دست از خیال‌پردازی برداریم و قدم در عالم واقعیت تلخ زندگی بگذاریم و همه چیز را همان‌طور که هست، خشک و ساده بپذیریم. این روزها سوسو زدن قدرت خیال‌پردازی برای آینده، مثل شتری است که مقابل خانه‌‌‌ی همه می‌خوابد.

جای نگرانی ندارد! هیچ‌گاه این توانایی واقعا از بین نمی‌رود. به نظر من قدرت خیال‌پردازی و رویا بافی از جایی درون قلبمان سرچشمه می‌گیرد، بنابراین هر چقدر این منبع ضعیف و خاموش شده به نظر برسد، با کمی خوش‌بینی و باز کردن دروازه‌های قلبمان دوباره فعال می‌شود.

اما چرا رویاپردازی در زندگی اهمیت دارد؟

واقع‌بینی در مقابل رویا‌پردازی:

واقع‌بین بودن یعنی با داشتن دیدگاهی منطقی و با توجه به حقایق و شرایط  موجود تصمیم‌گیری کردن. افراد واقع‌بین تلاش می‌کنند تا با مشکلات و محدودیت‌ها به شکل منطقی و عملی برخورد کنند و معمولا ترجیح می‌دهند که از ریسک‌های بالا اجتناب کنند.

اما رویا‌پردازی به معنی تخیل و فکر کردن به آینده‌ای است که ممکن است از شرایط فعلی بسیار متفاوت باشد. افراد رویا‌پرداز کمتر به واقعیت کنونی توجه می‌کنند و بیشتر به خلاقیت و امکان‌های نامحدود اهمیت می‌دهند.

واقع‌بینی در مقابل امیدواری:

واقع‌بینی به معنای پذیرش واقعیت‌ها و شرایط موجود است، در حالی که امیدواری به معنای داشتن انتظار مثبت نسبت به آینده است. هر دو این نگرش‌ها در زندگی ما نقش مهمی ایفا می‌کنند. واقع‌بینی به ما کمک می‌کند تا تصمیمات آگاهانه‌تری بگیریم و از اشتباهات جلوگیری کنیم، در حالی که امیدواری به ما انگیزه می‌دهد تا به اهدافمان دست پیدا کنیم و بر مشکلات غلبه کنیم.

اما بالاخره کدامیک بهتر است؟ واقع‌بین بودن یا رویاپرداز بودن؟

فرهنگ هر جامعه بر نگرش افراد نسبت به واقع‌بینی و رویاپردازی تاثیر بسزایی دارد. امروزه فرهنگ غالب بر اکثر جامعه در هر سو، بر واقع‌بینی افراد تاکید دارد.

واقع‌بین مطلق بودن همچون تیری سمی به ابر رویا و آرزوهای آدمی است. آن ابر روشن و مثبت اندیش ذهنمان را به سرعت به ابری تیره و تار تبدیل می‌کند. وقتی تمام جوانب را بر اساس واقعیت و محدودیت‌های حال حاضر در زندگی بنا کنیم، دیگر جایی برای رویا‌پردازی و  امید به تغییر و وجود فرصت‌های جدید باقی نمی‌ماند.

رویاپرداز مطلق بودن به شکنندگی یک گلدان ترک برداشته است. بدون داشتن نقشه راهی از اهداف کوچک شده بر اساس منطق و توانایی‌های منحصربه‌فردمان، درست پس از شنیدن جمله‌ی «یکم واقع‌بین باش!» آن هم از سوی نزدیکان، افکاری چون «اگر حق با او باشد چه؟ اگر این ایده/فکر غیرمنطقی باشد؟ اگر نتوانم چه؟ شاید همان‌طور که او می‌گوید این کار شدنی نیست.» به سراغمان می‌آید و چنان اعتماد به نفسی از آدم می‌دزدد که انگار از همان اول بدون اعتماد به نفس به دنیا آمده‌ایم!

تعادل! ترکیب جادویی هر کاری.

اگر مقدار مشخصی واقع‌بینی را با مقدار معینی از رویا‌پردازی ترکیب کنیم، معجون روشنایی راه تاریک پیش‌رویمان را ساختیم. در واقع نه واقع‌بین به تنهایی و نه رویاپرداز بودن به تنهایی، هیچ دردی را دوا نمی‌کند و بالاخره دیر یا زود حین مسیر پیشرفت، خسته و بی‎طاقت می‌شویم. اگر واقع‌بینی را به مغز و رویاپردازی را به قلب اختصاص دهیم، بهترین ترکیب آن است که از مغز و قلبمان با هم کمک بگیریم و به احساسات هر کدام در طول این راه طولانی پیش‌رو توجه کنیم.

چطور تعادل ایجاد کنیم؟

حین یادداشت اهداف و برنامه‌های روزانه و کوتاه مدت باید بی‌رحمانه واقع‌بین بود و با جدیت تمام و کمال و با در نظر گرفتن توانایی و پتانسیل شخصی برنامه مناسبی چید و هر روز برای رشد بیشتر توانایی و پتانسیل فردی خود، ذره‌ای بیشتر تلاش کرد.

هر هدف کوتاه مدتی، خُرد شده‌ی یک هدف بزرگ که از دل رویاپردازی‌ها بیرون آمده، است. پس برای داشتن رویاهایی بزرگ واقع‌بین نباشید!

چه ضرورتی دارد در دنیایی که همه در واقع‌بین بودن و ابراز بدبختی‌های زندگی خودشان در رقابت هستند، ما واقع‌بین مطلق باشیم؟ حتما دارید فکر می‌کنید این چه خزعبلات غیرمنطقی است که می‌گویم؟ آن هم در حالی که شما در زندگی حال حاضر خود در وسط میدانی از جهنم قرار دارید!

خب… همه‌ی ما به نوعی جهنم زندگی را تجربه کردیم. نکته آن است که دیر یا زود بالاخره از این جهنم رد می‌شویم و قرار نیست برای همیشه آن هم با انتخاب آگاهانه وسط این جهنم بایستیم. لازمه‌ی عبور از همین جهنم، واقع‌بین نبودن است. البته که منظورم نادیده گرفتن قوانین فیزیک و ریاضی نیست! زمانی که وسط جهنم هستیم، حتی اگر نور روشنایی را نبینیم، بهتر است عینک واقع بینی که اغلب به منفی نگری ختم می‌شود را کنار بگذاریم. کمی خودمان را جلوتر هل بدهیم و تصور کنیم به زودی روشنایی را می‌بینیم. منتظر روشنایی بمانیم.

راهکارهایی برای تقویت انگیزه و امیدواری:

  •  تعیین اهداف واقع‌بینانه: تعیین اهدافی که قابل دستیابی باشند، به شما کمک می‌کند تا احساس موفقیت کنید و انگیزه‌تان را حفظ کنید.
  • تمرکز بر نکات مثبت: به جای تمرکز بر مشکلات و ناکامی‌ها، سعی کنید بر موفقیت‌های کوچک و نکات مثبت زندگی تمرکز کنید.
  • سپاس‌گزاری: هر روز چند دقیقه وقت بگذارید و برای چیزهایی که دارید سپاس‌گزار باشید.
  • مدیتیشن و ورزش: مدیتیشن و ورزش به شما کمک می‌کنند تا استرس را کاهش دهید و انرژی مثبت کسب کنید.
  • الگوهای موفق: به زندگی افراد موفق نگاه کنید، داستان زندگی آن‌ها را بخوانید  و از آن‌ها الهام بگیرید.

واقع‌بینی و رویاپردازی هر دو برای زندگی موفق ضروری هستند. با این حال، نباید اجازه دهیم که واقع‌بینی ما به منفی‌نگری تبدیل شود یا تمام و کمال غرق در رویایی شیرین و بی‌هدف شویم. با تمرکز بر نکات مثبت فردی، تعیین اهداف واقع‌بینانه و تقویت پتانسیل درونی‌مان، می‌توانیم زندگی شادتر و موفق‌تری داشته باشیم. به یاد داشته باشیم که هر روز فرصتی جدید برای شروع دوباره و رسیدن به هدف‌هایمان است.

بازی ممنوعه

1403/08/07

6 نظر در واقع‌ بین باشیم یا رویا ببافیم؟

  1. طوری که من اینجا با ریچارد هم‌ذات‌پنداری کردم…

    پاسخ
  2. عالی بود👏🏻👏🏻👏🏻

    پاسخ
  3. حالمان بسی خوب شد 🙏🏻🙏🏻🌹🌹

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *