همه گفتن اون خوش شانسه،
همه گفتن اون خوشحال و خوشبخته،
همه گفتن اون باید قدردان زندگیش باشه.
اینطوری یاد گرفت که تمام احساساتش را درون خودش پنهان کند؛ تا زمانِ خاموشی شب… وقتی که پتو را تا بالای سرش میکشد که حتی صدای جیرجیرک ها را هم نشنود. سپس جلوی دهانش را میگیرد و بی صدا گریه میکند.
روز جدیدش را با یک لبخند مصنوعی آغاز میکند تا مبادا کسی بفهمد شبها بر او چه میگذرد.
هیچ کس نمیداند که ذهن و بدنش چه خاطرات دردناکی را متحمل میشود.
هیچ کس از لایه های دردی که مدام به تنش رخنه میکند، خبر ندارد.
بعضی زخم ها خوب نمیشوند، با گذشت زمان التیام پیدا نمیکنند… فقط لایه به لایه در وجودت رخنه میکنند تا اینکه دیگر چیزی از شخصیت واقعیات باقی نمیماند.
آرزو موسیزداه
واقعا عالی بود،حرف دل خیلی آدماس👌🏻
خیلی ممنونم😍
امیدوارم همه بتونیم خود واقعیمون رو نشون بدیم نکه نقاب بزنیم
اینکه خودتو نشون بدی و خودت باشی چقدر قشنگه و چقدر هم میتونه برای خیلیها سخت باشه.
اینکه بگن:
آهای این منم
آهای من اینطوری هستم…
همین که آدم خودش باشه، خیلی لذت بخشه😎
“بعضی زخم ها خوب نمیشوند…”
بعضی زخم ها دیده نمیشوند
بعضی زخمها شنیده نمیشوند
بعضی زخم ها آنقدر طولانی میشوند که تصور نبودنشان مثل از دست دادن یکی از اعضای بدن میشوند.
درد همیشه درد است؛ اجتناب ناپذیر است.
اما رنج، رنج گیرندهی فعال درد است.
رنج مانند پنهان کردن بخشی از تجربه زندگی در پشت تصویر پیش از تجربه است
مدام در تلاشی که پنهان بمانی؛ و چقدر انرژی صرف میکنی…
نگرانی که تصور دیگران از بوم نقاشی زندگیات دگرگون شود
نه این نخواهی… نمیتوانی… مانعی در کار است…
به عبارتی: چون میترسی که وجود داشته باشی.
میترسی که بفهمند وجود داری و تو را پیدا کنند
و مثل هر بار که ابراز شدی
تو را با نادیده گرفتن یا اشتباه فهمیدن بکُشند
حال باید دردی قدیمیتر نیز به مهمانی غمات دعوت شود.
به امید روزی که باعث ترس دیگران نباشیم
مانع ابراز وجود کسی نباشیم
و دردها را تبدیل به رنج نکنیم
چه در دیگران، و چه در خودمان.
چقدر لذت بردم از این نوشتهتون💙
😍😍❤️
عالی بود😍❤️
واقعا به امید روزی کن مانع ابراز وجود کسی نباشیم و دردها رو به رنج تبدیل نکنیم