هواپیمای کاغذی

هواپیمای کاغذی

من از جنس هواپیمای کاغذی بودم؛

بدون زحمت و سختی در نسیم تابستانی آزادانه سر می‌خوردم

بال‌هایم بی‌رنگ و شکننده بود،

در مقابل باد شدید آسیب‌پذیر بودم.

تو همان باد بودی…

حرف‌های سردت به راحتی یک نفس دورم حلقه زدند و بال‌هایم را بهم بستند،

تا اینکه یک روز من را با بال‌های پلاسیده تنها گذاشتی؛

و من در دریای اشک‌های خودم رها شدم…

من مثل یک هواپیمای کاغذی بودم و حرف‌های تو بال‌هایم را مثل یک کاغذ باطله پاره پاره کرد،

و حالا دیگر نمی‌توانم پرواز کنم.

داستانک

1401/12/07

خزان آدم‌ها

1401/12/07

2 نظر در هواپیمای کاغذی

  1. سلام آرزوی عزیز!
    از خواندن این داستانک لذت بردم.
    وبلاگ قشنگ و با سلیقه‌ای دارید بانو جان.

    پاسخ
    • سلام دوست خوبم، ممنونم از نظر و محبتت 🌹

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *