صفحات صبحگاهی: چرا هر روز صبح 3 صفحه بدون سانسور می نویسم.
خیلی چیزها در زندگی همه در جریان هست برای همین همیشه افکارمان شلوغ و پر سر و صداست. صداها و افکار مختلف دائما در مغزمان غوغا و پچپچ میکنند. پس شاید بد نباشد که فکری به حال این غوغاهای ذهنی کنیم. من شروع کردم به استفاده از صفحات صبحگاهی. آیینی که از کتاب «راه هنرمند» جولیا کامرون یاد گرفتم.
صفحات صبحگاهی چیست؟
صفحات صبحگاهی زبالههای مغزی هستند! نوشتن سه صفحه بدون وقفه آن هم اول صبح، جریان آگاهی را روی کاغذ به تصویر میکشد. نکته این است که هر فکری را که به سرتان میآید بنویسید و چیزی را در خود نگه ندارید، حتی اگر این فکر این باشد که «نمیدانم در این صفحات صبحگاهی چه بنویسم. آنها به نظر بیمعنی هستند.» (از اولین جلسه صفحه صبحگاهی من کپی پیست شد!)
به همان اندازه که به نظر میرسد ساده است.
نحوه انجام صفحات صبحگاهی
برای انجام صفحات صبحگاهی، با سه تکه کاغذ با اندازه استاندارد شروع کنید. من از دفترچه یادداشت استفاده میکنم.
باستر بنسون وبسایتی با نام 750 کلمه طراحی کرد، مخصوص برای نوشتن صفحات صبحگاهی در رایانه، اما کامرون بهجای تایپکردن، اصرار دارد که روی کاغذ و آهسته بنویسد: «سرعت دشمن است. نوشتن با دست زمان بیشتری میبرد، و این کندی ما را به زندگی عاطفیمان متصل میکند.» به نظرم وقتی با دست مینویسم صادقتر هستم. در ابتدا میتواند دستوپاگیر باشد، اما با گذشت زمان آسانتر میشود.
فریب قسمت نوشتن را نخورید. صفحات صبحگاهی ابزاری برای بهبود نوشتاری شما نیستند و فقط برای نویسندگان هم نیستند. صفحات صبحگاهی قطعا نوعی هنر نیست. در واقع، کامرون به طور جدی شما را تشویق میکند که صفحات صبحگاهی خود را خصوصی نگه دارید، حتی نیازی نیست به عقب برگردید و آنچه نوشتهاید را بخوانید، بنابراین تنها مخاطب نوشتههایتان خودتان هستید.
هر چه به ذهنتان میرسد بنویسید. عجیب، خندهدار، خستهکننده، پیشپاافتاده، روشنگر، کسلکننده. هیچ راه درستی برای انجام صفحات صبحگاهی وجود ندارد. فقط دو قانون وجود دارد:
- صفحات صبحگاهی را اول صبح انجام دهید زیرا در آن زمان است که مغز شما از دغدغههای روزانه خالی است و میتوانید راحت و آزاد بنویسید.
- اگر موضوعی که در مورد آن مینوشتید تمام شده باشد، نمیتوانید در میانه راه تسلیم شوید. بهجای آن، بنویسید: «نمیدانم درباره چه چیزی بنویسم» و تا زمانی که سه صفحه خود را تمام کنید ادامه دهید.
مزایای صفحات صبحگاهی
صفحات صبحگاهی به یکی از تمرینهای اصلی تمرکز حواس من تبدیل شدهاند و این تنها تمرین خودیاری است که توانستهام به طور مداوم به آن پایبند باشم. در اینجا مزایایی که من متوجه شدهام را با شما به اشتراک میگذارم.
- صفحات صبحگاهی به من کمک میکند ذهنم را مثل یک کاغذ سفید خالی کنم.
وقتی از خواب بیدار میشوم، اغلب در افکار دیروز شنا میکنم. چگونه میتوانم از این پروژه جلوتر باشم؟ آیا میتوانم زمان معینی را برای پایان پروژه تعیین کنم؟ برای حل آن مشکل چه کاری میتوانم انجام دهم؟ خلاصه سروصدایی در مغزم به پا میشود. نوشتن همه چیز در اول صبح این وزن را از روی دوشم میکشد و به من قدرت میدهد تا با ذهنی روشن روز را پشت سر بگذارم.
از افکار کوچک و حواسپرتی، مانند یادآوری خریدهای کوچک و ساده، تا نگرانیهای مهمتر در مورد حرفهام، را مینویسم. همه چیزهایی را مینویسم که ممکن است آرامش زندگی من را ربوده باشند.
(پ. ن: حتی بهتر است صفحات صبح خود را بیرون در هوای تازه و نور خورشید بنویسید!)
- صفحات صبحگاهی مانع رفتن من به گرههای ذهنیام میشود.
من تمایل دارم در مورد چیزهایی که باعث اضطراب من میشود وسواس داشته باشم. حتی اگر آنها در کنترل من نباشند یا آنقدر دور از ذهن باشند که هرگز به واقعیت تبدیل نشوند. رفتن به این گرههای ذهنی مملو از افکار نگرانکننده، من را از تمرکز عمیق و لذت بردن از لحظه حال بازمیدارد.
اما از زمانی که تمرین صفحات صبحگاهی را شروع کردم، متوجه شدم شیاطین مضطرب من به میزان قابل توجهی ساکت شدهاند. نوشتن گرههای ذهنی به من این امکان را میدهد که با این احساسات بنشینم و آنها را پردازش کنم. نوشتن آزادانه و بدون هیچ قانونی برای پیروی، عدم جستجوی راهحل، رهاییبخش است.
- صفحات صبحگاهی به من فضایی برای تأمل در خود میدهد.
شاید بزرگترین فایدهای که از صفحات صبحگاهی به دست آوردهام، بینش نسبت به مغز خودم باشد. اعتراف میکنم که این یکی کمی زمانبر و مداوم بود، اما مستمر بودن نوشتههای صبحگاهی نتیجه داد.
به عنوان مثال، من با یک مشتری کلنجار میرفتم بدون آنکه از مشکلی که مرا آزار میداد باخبر باشم. یک روز، درحالیکه در صفحات صبحگاهی خود در مورد آن مینوشتم، متوجه مشکل شدم (دوست نداشتن موضوعاتی که به من محول شده است) و میتوانستم برای حل آن گام بردارم (خودم ایدههای جدید ارائه میکنم). من این تجلی را در صفحه سه از صفحات صبحگاهی خود داشتم که به خوبی نشان میدهد که چرا باید به کل موضوع پایبند بود.
- صفحات صبحگاهی به جریان یافتن الهامات درونتان کمک میکند.
الهامات در صفحات صبحگاهی غیرمعمول نیست. برخی از بهترین ایدههای من از طریق صفحات صبحگاهی مطرح شدهاند. چرا؟ خلاقیت نیاز به نظم و انضباط دارد و نشستن روی صندلی برای انجام صفحات صبحگاهی هر روز نظم و انضباط مورد نیاز را به شما میدهد.
- صفحات صبحگاهی سندروم فریبنده من را له میکند.
سندروم فریبنده (سندروم ایمپاستر) من مدام فریاد میزند، «تو این پروژه را به پایان نرساندی» یا بدتر: «چرا به خاطر دستیابی به این هدف به خودت افتخار میکنی؟ این یک شانس ساده بود.» نتیجه استانداردهای دستنیافتنی و کمالگرایی، انجام کارهای بیشتر، بیشتر و بیشتر است تا زمانی که احساس کنم بهاندازه کافی کارکردهام!
در طول صفحات صبحگاهی، زمانی برای قضاوت در مورد خودم وجود ندارد، زیرا باید قلمم آزادانه جریان پیدا کند. هیچ استانداردی وجود ندارد که من مجبور به رعایت آن باشم و جایی برای انتقاد از خود وجود ندارد.
3 اشتباهی که باید حین نوشتن صفحات صبحگاهی اجتناب کنید:
نوشتن صفحات صبحگاهی فرایندی کاملاً ساده است، اما من اینجاوآنجا چند اشتباه مرتکب شدهام.
۱.هر روز انتظار لحظات الهامبخش نداشته باشید
وقتی شروع به نوشتن صفحات صبحگاهی کردم، تصور میکردم که هر روز نشانههایی از الهام یا بینش به دست میآورم. سخت است که با نتایجی که کامرون در کتابش وعده میدهد انتظارات خود را بالا نگذارید. بنابراین، وقتی بعضی روزها آن درخشش جادویی را احساس نمیکردم، ناامید و ناامید میشدم و به این فکر میکردم که دارم چه کاری را اشتباهی انجام میدهم.
آهستهآهسته متوجه شدم غیرواقعی است که انتظار داشته باشم صفحات صبحگاهی هر روز آن لحظات جادویی الهامبخش را برای من فراهم کند. پر کردن صفحات آسانتر شد و دفترچهها شروع به پر شدن کردند. یک ماه تمام طول کشید تا من شاهد تغییرات قابل توجهی در دیدگاه و خلقوخوی خود باشم. پس به این روند اعتماد کنید. نتیجه خواهد داد.
۲. خودتان و نوشتههایتان را ویرایش نکنید
چیزی که بیشتر از همه با آن مبارزه کردم این بود که چگونه در صفحات صبحگاهیام سانسور نشده بنویسم. من اغلب متوجه میشوم که قبل از نوشتن افکارم، آنها را ویرایش میکنم یا لحظاتی را برای سانسور یک احساس ناراحتکننده در نظر میگیرم.
خودسانسوری فقط خیانت به خودم است و به این شکل فقط به من صدمه میزند. من مدام به بنبست برخورد میکردم و بارها با همین مشکلات روبرو میشدم. برای استفاده حداکثری از صفحات صبحگاهی، باید خودتان باشید: «صادق، معتبر و خام.»
۳. هنگامی که کلمه و موضوع کم میآورید، متوقف نشوید
هنوز برای من بسیار معمول است که برای پر کردن یک صفحه و نیم آخر تلاش کنم اما میدانم که این زمانی است که در آستانه یک مشاهده مهم درباره خودم یا موقعیتم هستم.
کامرون این موضوع را در کتاب تصدیق میکند و خوانندگان را تشویق میکند که این کار را انجام دهند: او میگوید: «نوشتن یک صفحه و نیم دوم سختتر است، اما اغلب پاراگراف آخر بینش و پیشرفتهایی را به همراه دارد.»
تسلیم نشدن برای روزهایی که اصلاً حوصله نوشتن ندارید نیز صادق است. بههرحال صفحات صبح خود را بنویسید. میتوانید با تعیین پاداش برای خود، این عادت را تقویت کنید.
3 صفحه در روز کافی است. بار اول ممکن است احساس ناخوشایندی یا بیهدفی داشته باشید، اما به آن پایبند باشید. هر چه صفحات صبحگاهی را بیشتر تمرین کنید، آسانتر میشوند. برای من، صفحات صبح مانند نوعی مراقبه عمل میکنند. من بهجای اینکه به افکارم اجازه دهم بر من حکومت کنند، احساس میکنم ناظر منطقی افکار و احساساتم هستم. این به یک عادت اساسی تبدیل شده است که کاش زودتر شروع میکردم.
آن را امتحان کنید. سه صفحه در روز به مدت یک ماه. چه چیزی برای از دست دادن دارد؟
این رو دوست داشتم و احساس کردم مفیده برام!!
پس دوست دارم بنویسم.
با نوشتن دستی و اینکه خودسانسوری نکنیم هم موافقم!!
خوشحالم که دوست داشتی و برات مفید بوده.
امیدوارم همیشه به نوشتن ادامه بدی 🙂
تکنیک خوبیه بنظر میاد
نوشتن هر زمان حال آدمو جا میاره
اما اول صبحشو تا حالا انجام نداده بودم
ممنون از این پیشنهاد
کاملا درسته، نوشتن همیشه حال آدمو خوب میکنه ولی اول صبح یکم متفاوتتر هست. حتما تا یک ماه امتحانش کن.
خوشحالم برات مفید بوده 😊